آندیاآندیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

دختر گل مامان صفورا و بابا وحید

آندیای من مریض شده

1391/9/2 12:34
نویسنده : صفورا
1,677 بازدید
اشتراک گذاری

گریهسلام عزیزم دختر نازم نمی دونی تو این جند هفته چی کشیدم از 18 آبان تو بیمارستان بودی تا 23 آبان 1391 الهی فدات شم الان هم که سرماخوردی حالت خوب نیست من فدای اون چشمای نازت بشم دخترم نمی دونی چقد لاغر شدم یکی از موهای شقشم هم سفید شد واقعا شرایط بدی بود خدا رو شکر که تموم شده البته الان هم سرما خوردی ولی باز هم خدارو شکر که تموم شدآخ اون روزای سخت امیدوارم دیگه پیش نیاد گل مامان راستی من برگشتم سر کار ول یامروز بعد از بیمارستان دیگه نمی تونم تو رو تنها بزارم برا همین امروز اومدم صحبت کردم که هروز نیام روزام رو کم کنم ولی با همون سمت مدیریت اونا هم قبول کردن خیلی خشحالم الان تو پیش مامانی هستی دیشب ساعت 8:30 خوابیدی تا ساعت 3:30 از خواب بیدار شدی وحید آوردت تو تخت خودمون بازی کردی بین من و وحید تو اون تاریکی تا 5:15 که وحید رفت سر کار جیگرمنی تو خیلی خسته بودی دیگه آخه دیروز خاله آتوسا با مامانی و کیمیا و ماهک و خاله آناهیتا تو رو نگه داشتن بازی زیاد کردی مادر جونت و عمو مجید و پانیز هم اومدن بهت سر بزنن تو بیدار نشدی تا ساعت 3 جگرم عشق منی تو نفسای من خیلی خوشحالم که دیگه کمتر می رم سر کار به تو بیشتر می رسم دوست راستی دیروز برای اولین یا موهاتو کوتاه کردم تو حموم اینقد بامزه نشستی ساکت از بیمارستان هم یه سوغات با خودت آوردی اونم یاد گرفتی می گی دد - جیز رو هم یادگرفتی بابایی هم بهت سینه زدن رو یاد داده آندیا عاشقتمماچ نمی دونی چقد دوست دارم فعلا بابای کوچولو من ........بامن حرف نزن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)