آندیاآندیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

دختر گل مامان صفورا و بابا وحید

سلام آترینا جون مامان من و بابا آشتی کردیم

1390/9/5 9:02
نویسنده : صفورا
556 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترمماچ بابایی 4 شنبه رفته بود هتل تهران جشن ارائه محصولات جدید شرکتشون بود توی اونجا یه خواننده به اسم محمد میرزایی اگه اشتباه نکنم خونده بود بابایت هم قربونش برم یادم من افتاده بود و کلی گریه کرده بودقلب قلبدلش برام تنگ شده بودی جیگر من خلاصه 5شنبه نظافت چي اومد خونمون من تازه خيلي كار نكردم فقط دنبالش بودم شب كه بابایی اومد رفتم حموم اومدم نشستم گريه حالا گريه نكن كي گريه كن گریهكه ديگه بابا وحیدت  كلي دل داريم داد گفت پس چي داري مامان ميشي مگه الكيه بياد دنيا كلي ذوق ميكني خجالتاونقد از اين حرفا زد كه يكم آروم شدم واقعا از كمردرد داشتم ميميردم خوابيدن كه ديگه نگو دختر گلم دق ميكنم تازه نزديكاي صبح خوابم ميبره كه اونم بايد بيام سر كار ناراحتچي بگم تازه 5 شنبه شب كه خوابيدم به طرف چپم بيدار شدم رگ گردنم و استخونش گرفته بودم ديگه صبح تا 7 غروب اينقدر بابا وحیدی ماساژ دادم تا خوب شد شب 5 شنبه هم بابایی همون آهنگ رو گذاشت و گفت دلم برات تنگ شده بود بغلم کرد و گریه می کردخجالتمژه خـــــــــــــــــلاصه اینکه آشتی کردیم بعد از 5 روز جیگر مامان راستی بابات گفت هر اسمی که خودت دوست داری براش بزار ولی من نظر بابات خیلی برام مهمه دوست دارم اونم از اسمت کاملا راضی و خوشحال باشهچشمک البته تا 7 روز که اسمت زهرا مرضیه است مرضیه رو عمه مهسات انتخاب کرده ما هم تا 7 روز اول همین میزاریم بعدش اسم شناسنامه ات رو توی جشن 10 روزگیت اعلام میکنیم دوست دارم خانم خوشگل ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محمد پوریا
5 آذر 90 9:47
سلام به سلامتی دنیا بیاریش عزیزم اینقده خودت رو ناراحت نکن واست خوب نیست وقتی نی نی کوچولو موچولوت بیاد مثل خورشید همه جا روشن میشه مثل ماه همه جا مهتابی میشه مثل عسل همه رو شیرین میکنه خلاصه ...
ماجراجويي هاي جغله كوچولو
21 آذر 90 11:01
سلام وبلاگتون خيلي قشنگه خيلي خوشحال ميشم بيايد وبلاگ من هم نظر بديد آدرس وبلاگ خودتونم توي نظرتون بزارين تا توي وبلاگ خودتون بيام جواب بدم http://www.jegheleh.niniweblog.com منتظرم